- احاديث رمضان
- /
- فوائد 1430 هـ
سپاس خداوند جهانیان را و درود و سلام بر سیدنا محمد راستین وعدهی امانت دار. بار خدایا ما را از تاریکیهای نادانی و خیال به نور معرفت و علم و از لجنزار شهوت به بهشت برین خود بیرون ببر.
خطرناکترین چیز در زندگی مسلمان این است که آن چه او را آرام میکند باور داشته باشد و آن چه او را میآزارد، رد کند:
برادران گرامی، با یکی دیگر از فواید جدید از کتاب ارزشمند ابن قیم در خدمت شما هستیم. این فایده متنی ندارد اما شرح آن موجود است. شاید بهترین عنوان برای آن «عشق به دنیا مادر تمام گناهان» باشد.
انسان با عقل باطنی خود به اعتقاد به چیزی تمایل دارد که او را آرامش میدهد. اگر شخصی مواد غذایی بفروشد و به خیانت به مسلمانان عادت کرده باشد، وقتی وارد جلسهی علمی شود و حدیثی از پیامبر را بشنود که ایشان صلی الله علیه وسلم میفرماید:
(( شفاعتي لأهل الكبائر مِنّ أمَّتي ))
((شفاعت من برای کسانی از امت میباشد که گناهان کبیره انجام داده باشند.))
او بسیار این حدیث را دوست دارد و نمیداند که معانی بسیار ریزی دارد که وی از آن بی خبر است. اما گمان میکند این حدیث، خیانت او را نیز شامل میشود و بنابراین به آن توسل میجوید. انسان با عقل باطن خود به چیزی باور دارد که او را آرام میکند و چیزی که او را آرام نمیکند، رد میکند.
روشنترین مثال دو انسان هستند که میخواهند خودرویی را بخرند. اولی میخرد و دوم نخریده است. در شهر شایعه میشود که مالیاتها کاهش یافته است. کسی که خریده این شایعه را بدون دلیل تکذیب میکند؛ زیرا اگر آن را باور کند بسیار ناراحت میشود و کسی که نخریده است این شایعه را بدون دلیل تصدیق میکند زیرا بسیار آرامش بخش است.
خطرناکترین چیز در زندگی مسلمانان این است که به چیزی باور داشته باشید که شما را آرام نماید و از چیزی که شما را میآزارد؛ دوری جویید. بنابراین دین اسلام دین بزرگی است، دین خداوند است. اما طرفهای دیگر میخواهند نسبت به این دین از تمامی امکانات برای مقابله با آن استفاده کنند اما آنان میخواهند از طریق فتاوا، و از طریق لغو سنت و تفسیر باطل از درون، آن را منفجر سازند. سه ابزار انفجاری برای شکوه این دین؛ استفاده از فتواها، تفسیرهای ناحق، و رد سنت. بنابراین نکتهی دقیق این است که انسان اگر دنیا را به دست آورد به دنبال روایتهایی است که این کسب دنیایی او از راه نامشروع را تحت پوشش قرار دهد.
مؤمن تنها با تقرب به الله خوشبخت میشود:
اما ناگزیر باید به یک حقیقت مهم اشاره کرد. عالم ربانی استدلال میکند سپس باور دارد اما شهوت پرست اول باور دارد بعد آن را توجیه میکند. او آن چه به نفع او است را میخواهد. در روایتها در پی متونی میگردد که دروغهای او را تأیید کند. رفتار او را تأیید کند. خطرناکترین چیز این است که چیز ثابتی را تصور کنید که راه گریزی از آن ندارید سپس برای اثبات آن در پی دلیل باشید آنگاه ضعیفترین دلیل را نیز قبول میکنید. حتی حدیث جعلی و تفسیرهای ناحق را نیز میپذیرید. شخصی به فرانسه سفر کرد تا دکترا بگیرد. این شهر بزرگ با تمدن دارای دانشگاههایی است، بازارهایی دارد، کارخانهها، مؤسسات، آمفی تئاترها و مجتمعهای مسکونی دارد. ارتباط او به این شهر رسیدن به مدرک است. بهرهی او از این شهر فقط مدرک بدست آوردن است. اگر میان او و این هدف مانعی ایجاد شود شهر را ترک خواهد کرد. اگر به کسی که به پاریس رفته تا دکترا بگیرد، بگوییم: بهرهات از این شهر را فراموش نکن. بهرهاش از این شهر فقط رسیدن به مدرک است.
اما اگر کسی این آیه را طوری دیگر برداشت کند شاید پذیرفتنی باشد اما در عمل مردود است:
﴿ وَابْتَغِ فِيمَا آتَاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَلَا تَنْسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيَا (77) ﴾
(و با آن چه خدايت داده سراى آخرت را بجوى و سهم خود را از دنيا فراموش مكن.)
یعنی از زندگی بهره ببر. این گرایش با احادیث زیادی در تناقض است:
(( إِيَّاكَ وَالتَّنَعُّمَ فَإِنَّ عِبَادَ اللَّهِ لَيْسُوا بِالْمُتَنَعِّمِينَ ))
((مبادا که عیش و نوش کنی که بندگان خداوند عیش و نوش گرا نیستند.))
مؤمن با تقرب به خداوند خوشبخت میشود. با همسر نیکوکار و فرزندان نیک و خانهی پاک و با کار شرافتمندانه خوشبخت میشود. اما با بریز و بپاش و اسراف خوشبخت نمیشود. هشت آیه از قرآن اسراف کاران را به بدی یاد میکند. بریز و بپاش، اسراف، تبذیر، خوشگذرانی را نکوهش میکند.
خالی شدن نماز از مفاهیم و فحوایش منجر به ضایع کردنش میگردد:
بنابراین نخستین آیه مربوط به این آیه:
﴿ فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلَاةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ فَسَوْفَ يَلْقَوْنَ غَيًّا (59) ﴾
(آنگاه پس از آنان جانشينانى به جاى ماندند كه نماز را تباه ساخته و از هوسها پيروى كردند و به زودى [سزاى] گمراهى [خود] را خواهند ديد.)
معنای تباه کردن نماز یعنی این که مفهوم آن را رها کنند. علما بر این که تباه کردن نماز به معنای ترک آن نیست بلکه به معنای بی مفهوم و بی محتوا کردن آن است، اتفاق نظر دارند.
خدایی بزرگ شما را دستور به پنج وعده نماز داده است آیا تصور میکنید این دستور آن طور که مسلمانان انجام میدهند انجام میشود؟ میایستد، میخواند، رکوع میکند، اما در دنیای دیگری است. فکر او جایی دیگر است. به امور زندگی و مشکلاتش فکر میکند. این نماز است. آیا چنین روش شایستهی خالق آسمانها و زمین است؟
(( ليس كل مصلٍّ يصلي، إنما أتقبل الصلاة ممن تواضع لعظمتي، وكفّ شهواته عن محارمي، ولم يصر على معصيتي، وأطعم الجائع، وكسا العريان، ورحم المصاب، وآوى الغريب، كل ذلك لي))
((هر نمازگزاری نماز نمیگزارد. من نماز کسی را قبول میکنم که نسبت به شکوه من فروتنی کند و در محارم من از شهوت خود دست کشد و بر نافرمانی از من پای نفشارد و گرسنه را غذا دهد و برهنه را بپوشاند و به مصیبت زده رحم کند و بیگانه را پناه دهد همهی اینها به خاطر من باشد))
پیروی از شهوتهای خداناپسندانه انسان را به گمراهی میکشاند:
بنابراین:
﴿ فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلَاةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ فَسَوْفَ يَلْقَوْنَ غَيًّا (59) ﴾
(آن گاه پس از آنان جانشينانى به جاى ماندند كه نماز را تباه ساخته و از هوسها پيروى كردند و به زودى [سزاى] گمراهى [خود] را خواهند ديد.)
عاری از مفهوم و فحوا گشته است، دقیقترین چیزهایی که خواندهام این سخن خداوند متعال است:
﴿ يَوْمَ لَا يَنْفَعُ مَالٌ وَلَا بَنُونَ (88) إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ (89) ﴾
(روزى كه هيچ مال و فرزندى سود نمىدهد *مگر كسى كه دلى پاك به سوى خدا بياورد.)
قلب سالم قلبی است که در پی شهوتهای خداناپسندانه نباشد:
﴿ فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلَاةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ فَسَوْفَ يَلْقَوْنَ غَيًّا (59) ﴾
(آن گاه پس از آنان جانشينانى به جاى ماندند كه نماز را تباه ساخته و از هوسها پيروى كردند و به زودى [سزاى] گمراهى [خود] را خواهند ديد.)
طبیعتا هر شهوتی را که خداوند در وجود انسان قرار داده است برای دفع آن راه پاکی نیز قرار داده است. در اسلام محرومیت وجود ندارد اما برنامه وجود دارد. عشق به زن را در شما گمارده، به شما میگوید: ازدواج کن. عشق مال در دل شما قرار داده؛ به شما میگوید: از راه حلال به دست بیاور.
هر شهوتی را که خداوند در وجود انسان قرار داده است برای دفع آن راه پاکی نیز قرار داده است:
﴿ فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلَاةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ فَسَوْفَ يَلْقَوْنَ غَيًّا (59) ﴾
(آن گاه پس از آنان جانشينانى به جاى ماندند كه نماز را تباه ساخته و از هوسها پيروى كردند و به زودى [سزاى] گمراهى [خود] را خواهند ديد.)
شهوتهای خدا ناپسندانه را پیروی کردند و بنابراین گمراه خواهند شد و مسلمانان به این گمراهی افتادند.
این قلب سالم در پی شهوتهای خداناپسندانه نیست. روایتهایی که با وحی الهی در تناقض است را باور نمیکند. به جز شریعت الهی حکم نمیکند. فقط خداوند را میپرستد. بزرگترین دستاوری که بدست میآوری این است که خداوند قلب سالمی به تو عنایت کند که کینهای به کسی نداشته باشی. دارای نیتهای پاکی باشد. مقاصد شریفی داشته باشد. آرمانهای قهرمانانهای باشد. پایبندی داشته باشد. قلب در پی شهوتهای خداناپسندانه نیست و روایتهای متناقض با وحی الهی را قبول نمیکند و به جز با شریعت الهی حکم نمیکند و تنها خدا را میپرستد.
پرهیز انسان از آرزوها و آرمانهای بیهدف:
برادران گرامی آیهی دیگری که این حالت را تأکید میکند که در صورتی که اول باوری داشته باشید، تصوری کنید، دوست داشته باشید کاری خدا ناپسندانه را انجام دهید و برایش دلیل بجویید، دلیلی ضعیف با تفسیر اشتباه را بپذیرید یا تفسیر اشتباه از یک آیه را قبول کنید، مهم این است که خود را با برخی روایتها توجیه کنید؛ این یک حالت بیمارگونه است و تا زمانی که مسلمان از آن رهایی نیابد، او گرفتار مشکل بزرگی شده است.
بردران گرامی، اینک آیهی دوم:
﴿ فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ وَرِثُوا الْكِتَابَ يَأْخُذُونَ عَرَضَ هَذَا الْأَدْنَى وَيَقُولُونَ سَيُغْفَرُ لَنَا (169)﴾
(آن گاه بعد از آنان جانشينانى وارث كتاب [آسمانى] شدند كه متاع اين دنياى پست را مى گيرند و مى گويند بخشيده خواهيم شد)
مسلمانان در برخی از دعاهای خود میگویند: ای خدا ما بندگان احسانیم و بندگان امتحان نیستیم. ای پروردگار ما مقصر هستیم. اگر شب و روز به گناه و کوتاهی خود اعتراف کنید آیا از آثار آن نجات پیدا میکنید؟ هر دانش آموزی که پیش از امتحان هرگز درس نخوانده باشد بگوید: ای پروردگار تو کریمی، تو قدرتمندی، تو برتر هستی من هرگز درس نخواندهام و میخواهم مرا موفق بگردانی. این سخن خنده داری است. اسباب و دلایلی وجود دارد. پیش از این گفتم قوانینی در دین خداوند وجود دارد که تا زمانی که آنان را به کار نبرید به جایی نمیرسید. اما آرزوها و آرمانها وتابع روایت درست بودن: مثلا ای پروردگار ما را بازخواست نکن، خداوند میفرماید:
﴿ فَوَرَبِّكَ لَنَسْأَلَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ (92) عَمَّا كَانُوا يَعْمَلُونَ (93) ﴾
(پس سوگند به پروردگارت كه از همه آنان خواهيم پرسيد *از آنچه انجام مى دادند)
میخواهید کتاب خدا را لغو و بی اثر کنید؟ بنابراین:
﴿ فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ وَرِثُوا الْكِتَابَ يَأْخُذُونَ عَرَضَ هَذَا الْأَدْنَى وَيَقُولُونَ سَيُغْفَرُ لَنَا (169)﴾
(آنگاه بعد از آنان جانشينانى وارث كتاب [آسمانى] شدند كه متاع اين دنياى پست را مىگيرند و مىگويند بخشيده خواهيم شد)
مقصود این است که تعلقات و دلبستگیهای بی تأثیر را رها کنید. اصولی و قوانینی وجود دارد. شما وقتی این راه علمی را میروید و از مقدمات بهره میگیرید، به نتیجه میرسید.
خداوند عزوجل محرمات را به صورت صعودی و تدریجی تحریم نموده است:
شاید تعجب کنید وقتی خداوند میفرماید:
﴿ قُلْ إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّي الْفَوَاحِشَ (33) ﴾
﴿ بگو پروردگار من فقط زشتكاریها را حرام گردانيده است)
زشتیها حرام است:
﴿ َمَا بَطَنَ وَالْإِثْمَ وَالْبَغْيَ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَأَنْ تُشْرِكُوا بِاللَّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَانًا (33) ﴾
( چه پنهان و گناه و ستم ناحق و [نيز] اينكه چيزى را شريک خدا سازيد كه دليلى بر [حقانيت] آن نازل نكرده است)
گویی خداوند این محرمات را تدریجی به صورت صعودی بیان نموده است:
﴿ قُلْ إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّي الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَالْإِثْمَ وَالْبَغْيَ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَأَنْ تُشْرِكُوا بِاللَّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَانًا (33) ﴾
(بگو پروردگار من فقط زشتكاريها را چه آشكارش [باشد] و چه پنهان و گناه و ستم ناحق را حرام گردانيده است و [نيز] اينكه چيزى را شريك خدا سازيد كه دليلى بر [حقانيت] آن نازل نكرده)( و اين كه چيزى را كه نمیدانید به خدا نسبت دهيد.)
نسبت دادن چیزی به خدا بدون آگاهی؛ در رأس حرامها قرار میگیرد:
انتظار دارید در رأس این محرمات چه چیزی باشد؟ خداوند متعال میفرماید:
﴿ وَأَنْ تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ(33) ﴾
(و اين كه چيزى را كه نمیدانید به خدا نسبت دهيد.)
این که مردم را از خدا ناامید کنید، یا طمع و امید دست یافتن به چیزی را در آنان ایجاد کنی که جز با عمل بدستش نمیآورند. وقتی در پی موارد، افکار، تصورات، یا توهماتی باشید که در دین اصلی نداشته باشد، شاید به خداوند چیزی نسبت داده باشید که نمیدانید.
خداوند هر انسانی را مختار میان حق و باطل آفریده است:
شخصی به شما میگوید: من نمیتوانم کاری بکنم. خداوند چنین خواسته است. با این سخن خداوند چه میکنید؟
﴿ إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِراً وَإِمَّا كَفُوراً ﴾
(ما راه را به او نشان داديم خواه شاكر باشد و پذيرا گردد يا ناسپاس)
با این سخن خداوند چه کنیم، میفرماید:
﴿ فَمَنْ شَاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَمَنْ شَاءَ فَلْيَكْفُرْ (29) ﴾
(پس هر كه بخواهد بگرود و هر كه بخواهد انكار كند)
با این سخن خداوند چه کنیم، میفرماید:
﴿ و لِكُلٍّ دَرَجَاتٌ مِّمَّا عَمِلُواْ ﴾
(و براى هر يك [از اين دو گروه] از آنچه انجام دادهاند)
با این سخن خداوند چه کنیم، میفرماید:
﴿ وَلِكُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّيهَا فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ ﴾
(و براى هر كسى قبلهاى است كه وى روى خود را به آن [سوى] مى گرداند پس در كارهاى نيك بر يكديگر پيشى گيريد)
با این سخن خداوند چه کنیم، میفرماید:
﴿ سَيَقُولُ الَّذِينَ أَشْرَكُوا لَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا أَشْرَكْنَا وَلَا آبَاؤُنَا وَلَا حَرَّمْنَا مِنْ شَيْءٍ كَذَلِكَ كَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ حَتَّى ذَاقُوا بَأْسَنَا قُلْ هَلْ عِنْدَكُمْ مِنْ عِلْمٍ فَتُخْرِجُوهُ لَنَا إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنْ أَنْتُمْ إِلَّا تَخْرُصُونَ ﴾
(كسانى كه شرك آوردند به زودى خواهند گفت اگر خدا مىخواست نه ما و نه پدرانمان شرك نمىآورديم و چيزى را [خودسرانه] تحريم نمیکرديم كسانى هم كه پيش از آنان بودند همين گونه [پيامبران خود را] تكذيب كردند تا عقوبت ما را چشيدند بگو آيا نزد شما دانشى هست كه آن را براى ما آشكار كنيد شما جز از گمان پيروى نمى كنيد و جز دروغ نمى گوييد)
مهم این است که انسان تصورات و افکارش را طبق قرآن کریم مطرح کند:
مهم این است که تصورات و افکارتان طبق قرآن کریم باشد. معیارهایتان براساس قرآن کریم باشد. همیشه هر رویدادی تفسیرها، تحلیلها، اندیشههایی دارد. اندیشههای زمینی، مبتنی بر شرک و اندیشههایی بر اساس هوس و کینه وجود دارد. مهم این است که به تفسیر الهی متکی باشید. گاهی به سرزمینی میرود. این رفتن تفسیرهای سیاسی، بین المللی، منطقهای و محلی و قومی دارد. اما خداوند عزوجل چه میفرماید؟
﴿ وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً قَرْيَةً كَانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً يَأْتِيهَا رِزْقُهَا رَغَداً مِنْ كُلِّ مَكَانٍ فَكَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ فَأَذَاقَهَا اللَّهُ لِبَاسَ الْجُوعِ وَالْخَوْفِ بِمَا كَانُوا يَصْنَعُونَ ﴾
(و خدا شهرى را مثل زده است كه امن و امان بود [و] روزيش از هر سو فراوان مى رسيد پس [ساكنانش] نعمتهاى خدا را ناسپاسى كردند و خدا هم به سزاى آنچه انجام مى دادند طعم گرسنگى و هراس را به [مردم] آن چشانيد)
من خواهش میکنم هر گونه تحلیل، تفسیر زمینی و مبتنی بر شرک را رد کنید و به تحلیل و تفسیر الهی در قرآن کریم متکی باشید.
در نافرمانی از خداوند نباید از هیچ بندهای اطاعت کرد:
آیهای دیگر بر این فایدهی ارزشمند کتاب فوائد ابن قیم تأکید میکند و میفرماید:
﴿ وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ الَّذِي آتَيْنَاهُ آيَاتِنَا فَانسَلَخَ مِنْهَا (175)﴾
(و خبر آن كس را كه آيات خود را به او داده بوديم براى آنان بخوان كه از آن عارى گشت.
یعنی آن را نگرفت و از هوای خود پیروی کرد:
﴿ فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطَانُ فَكَانَ مِنْ الْغَاوِينَ(175)وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا (176)﴾
(آنگاه شيطان او را دنبال كرد و از گمراهان شد *و اگر مى خواستيم قدر او را به وسيله آن [آيات] بالا مى برديم.)
اگر تسلیم ما میشد و به سوی ما باز میگشت. ما با این آیات او را ارج مینهادیم:
﴿ وَلَكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ (176)﴾
(اما او به زمين [=دنيا] گراييد و از هواى نفس خود پيروى كرد.)
باری صاحب یک رستوران که شراب میفروخت از من پرسید: چه کنم؟ من در این رستوران به جای پدرم هستم و او موافق نیست. آیا ممکن است وقتی در نافرمانی از خداوند مطیع پدرت هستی نجات پیدا کنی؟ سیدنا سعد بن ابی وقاص مادرش به او گفت: یا به محمد کفر میورزی یا آنقدر غذا نمیخورم تا بمیرم. گفت: مادرم اگر صد نفس داشته باشی که یکی یکی بالا بیاید من هرگز به محمد کفر نمیورزم میخواهی چیزی بخور و میخواهی نخور.
بنابراین مسائلی قابل سازش است اما در زندگی مؤمن مسائلی وجود دارد که هرگز سازش پذیر نیست. در نافرمانی خالق نباید از مخلوق پیروی کرد. در قرآن نمونههای زیبایی وجود دارد:
﴿ وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِينَ آمَنُوا اِمْرَأَةَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِي عِنْدَكَ بَيْتًا فِي الْجَنَّةِ وَنَجِّنِي مِنْ فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِي مِنْ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ(11) ﴾
(و براى كسانى كه ايمان آورده اند خدا همسر فرعون را مثل آورده آنگاه كه گفت پروردگارا پيش خود در بهشت خانهاى برايم بساز و مرا از فرعون و كردارش نجات ده و مرا از دست مردم ستمگر برهان.)
فرعون با تمام جبروت، قدرت و سرکشی اش نتوانست همسر خود را مجبور به عبادت خود کند. به خاطر امور دین و آخرت میگوید: اگر همسرت را طلاق دهی از تو راضی خواهم بود. به من گفت: به خدا همسرم پایبند است و نیک و محجبه است. اما پدرش او را دوست ندارد. به او گفتم: او را طلاق نده. گفت سیدنا عمر وقتی که پسرش را دستور داد که زنش را طلاق دهد، طلاق داد. به او گفتم: پدر تو عمر است؟ پدر تو عمر نیست. سیدنا عمر وقتی دستور داد که پسرش همسرش را طلاق دهد به خاطر امور اخروی بود. به دلیل امری که مربوط به آخرت بود. اما پدر تو به خاطر مسائل دنیوی و نه اخروی این دستور را داده است.
هدف در مقاصد و معانی نهفته است نه در الفاظ و حروف:
بنابراین:
﴿ وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ الَّذِي آتَيْنَاهُ آيَاتِنَا فَانسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطَانُ (175)﴾
(و خبر آن كس را كه آيات خود را به او داده بوديم براى آنان بخوان كه از آن عارى گشت آن گاه شيطان او را دنبال كرد)
یعنی اگر نام را تغییر دادید حکم تغییر میکند؟ مثلا وقتی گفتید این کتاب را رایگان به تو دادم. این قرارداد هبه است. با وجود این که در لفظ بیع گفته شده است. اگر گفتید: این قرآن را با صد لیره به شما بخشیدم، قرارداد فروش است نگویید به پانصد لیره به شما بخشیدم. پس دریافت مفهوم از معانی و مقاصد برداشت میشود نه الفاظ و حروف بنابراین:
﴿ وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ الَّذِي آتَيْنَاهُ آيَاتِنَا فَانسَلَخَ مِنْهَا (175)﴾
(و خبر آن كس را كه آيات خود را به او داده بوديم براى آنان بخوان كه از آن عارى گشت)
مفهوم آن را گرفته است. تفسیر بیهودهای از آن کرده است. بنابراین کسی که امور را به نفع خود خواستهها و هوسهایش خود تفسیر میکند، مصداق این آیه است.
کسی که برداشت غیر محتوایی از آیات کند و بعد از هدایت گمراه شود؛ ایمان از وجودش رفته و هرگز بدان باز نخواهد گشت:
مورد دوم: ایمان را از دست داده است و هرگز به آن برنخواهد گشت:
﴿ فَانسَلَخَ مِنْهَا (175)﴾
(از آن عارى گشت.)
یک آیهی قرآنی را از محتوایش خالی میکند؟ شیطان او را دریافت و به او پیوسته و بر او پیروز شده است. بنابراین:
﴿ فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطَانُ (175)﴾
(آن گاه شيطان او را دنبال كرد.)
پس از هدایت گمراه شده است. و خداوند نخواسته او را با علم بالا برد. علم باعث نابودی او شده است. آموخته تا انکار کند. تا حکم خداوند را انکار کند. این علم خطرناک است که بیاموزید تا وحی آسمانی را تغییر دهید.
یک مورد دیگر، کمترین را انتخاب میکند. دنیا را انتخاب میکند:
﴿ وَلَكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ يَلْهَثْ(176)﴾
(و اگر مى خواستيم قدر او را به وسيله آن [آيات] بالا مى برديم اما او به زمين [=دنيا] گراييد و از هواى نفس خود پيروى كرد از اين رو داستانش چون داستان سگ است [كه] اگر بر آن حملهور شوى زبان از كام برآورد.)
اگر او را نصیحت کنید او گمراه است و اگر او را رها کنید باز هم گمراه است.
دوری از فتواهای گمراه کننده و تصورات اشتباه:
برادران، از تصورات نادرست و فتواهای گمراه کننده و تفسیرات اشتباه دوری کنید. این علم، دین است پس بنگرید که دین خود را از که میگیرید.
(( ابن عمر، دينك، دينك، إنه لحمك ودمك، خذ عن الذين استقاموا، ولا تأخذ عن الذين مالوا ))
((ابن عمر دین تو دین تو است. گوشت و خون تو است. از افراد پایبند بگیر و از افراد منحرف نگیر.))
برادران، انسان وقتی متولد میشود همه اطرافیانش میخندند و شادی میکنند و او گریه میکند. و وقتی میمیرد همهی اطرافیانش گریه میکنند و اگر او قهرمان باشد، میخندد.
(( من كانت الآخرة همه جعل الله غناه في قلبه، وجمع له شمله، وأتته الدنيا وهى راغمة، ومن كانت الدنيا همه جعل الله فقره بين عينيه، وفرق عليه شمله، ولم يأته من الدنيا إلا ما قدِّر له ))
((کسی که هم و غم او آخرت باشد خداوند بی نیازی را در دل او میاندازد و او را خاطر جمع میکند و دنیا برایش خوار و حقیر میشود ولی کسی که هم و غم او دنیا باشد خداوند فقر و بینوایی را در مقابل چشمانش قرار میدهد و او را نگران میکند و از دنیا تنها همان که برایش مقدر شده به او میرسد))